رویای شیرین

 

میفشارم دستانت را هر چند که دیگر دستی وجود ندارد

میبوسم لبانت را هر چند دیگر سرخی لبانت را نمیبینم

در آغوشت میگیرم هر چند که مدت هاست در پی گرمای آغوشت میگردم

موهایت را نوازش میکنم هر چند دیگر دستم به موهای خاک آلودت نمیرسد

میرقصم با تو هر چند که عکست اکنون جایت را گرفته است

برایت شمع روشن میکنم روی میز شام در حالی که مدت هاست آن صندلی چوبی بی قراریت را میکند

من توانستم

من توانستم نبودنت را با رویاهای بودنت تحمل کنم

ولی چه کنم چه کنم که جای انگشتان ظریفت زیر چشمان اشک آلود من خالیست

تو بگو تا کی میتوانم دلم را با رویای بودنت خوش کنم

این سوال را مدت هاست که از خودم میپرسم:

که چرا من باید باشم و تو نباشی؟

چرا؟

 

 محمدرضا



نظرات شما عزیزان:

مثل بید
ساعت15:07---26 بهمن 1392
اصلا می دانی قضیه چیست ؟!
من رفتم که رفتی
و مهم نیست که
رفتی که مجبور شدم بروم که رفتی
سر و ته قضیه ام اینبار سر و ته ندارد
کاس می شد با هم می رفتیم !


ستاره
ساعت9:09---6 آذر 1392
قبلا هم این و بهم گفته بودی ... لااقل خوبه اونی که می میره رو می دونی که باید فراموشش کنی
پاسخ:نمیدونم چی بگم ، فقط میتونم بگم سر کردن با خاطرات گذشته ی آدمایی که با اختیار خودشون از پیشت رفتن کار آزار دهنده ایه من هر وقت کسی تنهام گذاشته یا کسیو از دست دادم یا اتفاق تلخی برام افتاده فقط یه جمله به خودم میگم که آروم می شم ( این نیز بگذرد ) مثل بقیه


ستاره
ساعت11:53---5 آذر 1392
که چرا من باشم و تو...

بعضی اوقات نبودن آدما آزارت نمیده ... با یکی بودن آدما حرصتو در میاره ...

تنها بودن آدما حرصتو در میاره ...

دروغ گفتن آدما کفریت می کنه ...

بی درکی آدما خفه ت می کنه ... اینکه تو رو درست وقتی تنها می ذارن که بهشون نیاز داری ... وقتی که نه می تونی ادامه بدی ... نه راهی واسه توقف داری و نه می تونی برگردی ... اینکه آدما با خوشی تموم به زندگیشون ادامه می دن بدون اینکه درک کنن که تو داری چوپ پاکیاتو می خوری ... چوپ بی خیالی و بی ارزش بودنات و میخوری ... درس نمی گم آقا رضا ؟! درس نمی گم داداشی من ؟!

اینکه حتی نتونی دوباره باهاشون حرف بزنی ... حتی نتونی سرشون داد بزنی تا ازشون تاوان بگیری خیلی بد نیست ؟! بگو داداشی ... بگو که حس افتضاحیه ...
پاسخ: ستاره جان ، تو طول عمر ما آدما انسان های زیادی میان و میرن ، بعضیا بخاطر تو میرن ، بعضیا بخاطر خودشون ، بعضیا هم به خاطر کس دیگه ، ولی یه گروه چهارمی هم هست ، اون دسته از آدمایی که نمی خوان برن ولی میبرنشون ، بعضی وقت ها آدمای اطرافشون اونو از پیشت دور میکنن که اگه اینطور باشه لا اقل امید داری که هنوز اونی که دوسش داری رو این زمین داره زندگی میکنه شاید یه روزی ببینیش ، ولی بعضیارو مرگ ازت جدا میکنه که جز یه سنگ قبر که همیشه میتونی بری سرش هیچ امید به دیدن دوبارش نداری ستاره جان آدم هایی که با اختیار خودشون و به خاطر کس دیگه از زندگیت میرنو باید از ذهنت پاکشون کنی تا آزارت نده نزار قلب پاکت یه کینه همیشگی توش باشه ایمیلی یا آدرس وبی نذاشته بودی


ترنم
ساعت12:12---18 تير 1392
سلام وبت عالی داری


از متنی که نوشته بودی خیلی خوشم اومد


ترنم
ساعت12:11---18 تير 1392
سلام وبت عالی داری

از متنی که نوشته بودی خیلی خوشم اومد


سلام
ساعت17:09---20 خرداد 1392
اول نظراتم تو اون یکی وبت گذاشتم این وبتم واقعا خیلی تلخه هر چی اون وبت از مثبت اندیشی گفتی این خیلی تلخه یکم شادتر بود بهتر بود اگر میخوای دوتا وب داشته باشی که خوبه اون مثبت این تلخ

Danial
ساعت21:54---15 خرداد 1392
سلام.وبت زیباست.خوشحال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم.برای شروع منو با نام<مطالب علمی>لینک کن و بهم خبر بده تا لینکت کنم.

SiDeR
ساعت9:49---10 دی 1391
در پی دانه مرو همچو کبوتر ، که تو را / عاقبت بهر یکی دانه ، به دام اندازند
صید کن شیر صفت ، نیم بخور ، نیم ببخش / تا به هرجا که روی ، بر تو سلام اندازند . . .




بعضی ها طواف نمی کنند ، فقط خدا رو دور می زنند . . .



نسترن
ساعت14:21---7 دی 1391
سلام اپیم بهمون سربزنین

arshin
ساعت21:10---6 دی 1391
خیلی قشنگ بود درد دلمو گفتی ممنونم
درضمن وب خیلی قشنگی داری
موفق باشی .


♥...گل پسر...♥
ساعت20:16---6 دی 1391
نباید یه سر بما بزنی؟؟؟

مریم
ساعت23:06---5 دی 1391

گلم خاری شد و با بادها رفت
اثر از ناله و فریادها رفت
خیال وصل می پختیم هیهات
چه آسان می توان از یادها رفت


````پسر بارانی````
ساعت23:23---4 دی 1391
زور جوانه

علی تنها
ساعت13:11---4 دی 1391
سلام وب قشنگی داری بازم ب من سر بزن موفق باشی بای

milad
ساعت23:49---3 دی 1391
جالب بود تغریبا حرفامون یکی هس اما تو از امید متن میزاری من از نا امیدی ....برا زندگی باید هدف داشته باشی تا بتونی زندگی کنی که من ندارم برا اینه وبم این طوریه...

milad
ساعت23:48---3 دی 1391
جالب بود تغریبا حرفامون یکی هس اما تو از امید متن میزاری من از نا امیدی ....برا زندگی باید هدف داشته باشی تا بتونی زندگی کنی که من ندارم برا اینه وبم این طوریه...

الی
ساعت15:13---3 دی 1391
وب جالبی داری...

vida
ساعت14:35---3 دی 1391
سلام وبه جالبی داری به وبه منم سر بزن !

ساعت12:32---3 دی 1391
سلام وبلاگ جالبی داری من لینک ات می کنم اگه دوست داشتی مرا لینک کن


موفق باشی


پاسخ:سلام آدرسی از وبت نبود که لینکت کنم


راشد
ساعت1:01---3 دی 1391
هنوز نيست كه حرفهايم را برايش تا آخر بگويم
و دستانش را بفشارم
جايي در دلم خاليست...جايش را خالي كرده ام به اميد روزي كه رهگذر كه از پس كوچه ي تنهاي هايم كه گذشت از ديوار كوتاه دلم سركي بكشد و لحظه اي را در كنار دلم دستان سردم را بفشاردو بگذرد.... آري من منتظرم (چون مجردم )


مهسا
ساعت22:39---2 دی 1391
سلام عزیزم خوبی اشکال نداره برای تو هم بهترین زمستونو آرزو دارم

آرزو
ساعت21:41---2 دی 1391
خواهش میکنم عزیزم.منم برات زمستون خوبی آرزو میکنم.

علی و دلش
ساعت17:15---2 دی 1391
سلام اگه مایلید لینک کنیم

احسان
ساعت22:57---1 دی 1391
سلام

ممنونم از حضورت در وبلاگم وبلاگ خوبی داری بهم خوش گذشت باز هم بیا منتظرتم و نظرت برای شعرام مهم هست درود


آرزو
ساعت19:14---30 آذر 1391
سلام گلم متن خیلی قشنگی بود خییییلی یلدا مبارک

مهسا
ساعت19:04---30 آذر 1391
سلام عزیزم یلدات مبارک

nima
ساعت15:34---29 آذر 1391
زندگی قافیه باران است..

من اگر پائیزم..

و درختان امیدم همه بی برگ شدند..

تو بهاری..

و به اندازهی باران خدا زیبایی..


کـ ــ ــتـــایون
ساعت14:43---29 آذر 1391
از دل من نوشته بودی

کـ ــ ــتـــایون
ساعت14:42---29 آذر 1391

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند....یلدا پــ ـ ـ ـ ـیش پــ ـ ـ ـ ـیش مبارک...


نسترن
ساعت14:05---29 آذر 1391
مهم نیست هندونه ی شب یلدات شیرین نباشه
یا انارات ترش از آب دراد
یا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشه
یا چند تا از گردوهایی که می شکونی پوک باشه
مهم اینه که کسی داری که یلدا رو بهت تبریک بگه


♥...گل پسر...♥
ساعت23:14---28 آذر 1391
سلام
اخییییییییی چه قد قشنگ بود... ایول با این حسن انتخابت...
منو یاد یه چیز جالب انداختی...
اون تصویر بالا رو می گم... یه چند شبی با همچین سفره ارایی شامم رو خوردم ولی حیف.....
اخخخخخخ
یاعلی


نسترن
ساعت15:45---27 آذر 1391
سلام.خیلی قشنگ بود.خیلی سخته درک کردنش.خیلی سخته.خیلی متنت قشنگ بود.لینک شدی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1388برچسب:, | 15:19 | نویسنده : م.ر |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.